حافظه ناخودآگاه، چرا بدن از مغز باهوش تر است؟

حافظه ناخودآگاه

همه ما فیزیکدانان آشپزخانه‌ایم. از کجا یاد گرفتید که می‌توانید خرده نان روی پیشخوان آشپزخانه را با فشار دادن نوک انگشتتان بردارید، یا اینکه خیس کردن انگشتان ورق زدن کتاب را آسان‌تر می‌کند، یا فوت کردن به سوپ آن را خنک می‌کند؟ این‌ها همه نمونه‌هایی از دانش عملی هستند که از طریق حافظه ناخودآگاه ما کسب شده‌اند. ما این چیزها را بدون اینکه به طور آگاهانه به خاطر بیاوریم که چه زمانی یا چگونه آن‌ها را یاد گرفتیم، فقط می‌دانیم.

به احتمال زیاد، یادتان نمی‌آید کسی این‌ها را به شما گفته باشد، و حتی اولین باری که خودتان این‌ها را کشف کردید هم در خاطرتان نیست. شما به نوعی – خب – فقط آن‌ها را می‌دانید. درست مثل اینکه می‌دانید:

  • خیس کردن پارچه، تمیز کردن شکر یا نمک ریخته شده را آسان‌تر می‌کند.
  • فلز در داخل خانه از چوب خنک‌تر است، اما زیر نور خورشید داغ‌تر می‌شود.
  • باز کردن در، هرچه از لولاها دورتر باشید آسان‌تر می‌شود.
  • تکیه دادن به در (مثلاً با شانه) برای باز کردن آن آسان‌تر از استفاده از دست‌هاست.
  • کشیدن جعبه‌های مقوایی سنگین روی زمین چوبی آسان‌تر از بلند کردن و حمل آن‌هاست.
  • دویدن در سربالایی اگر به جلو خم شوید آسان‌تر است.
  • پوشاندن ظرف غذا باعث می‌شود بیشتر ماندگار شود.
  • هم زدن شکر در نوشیدنی داغ باعث می‌شود شکر سریع‌تر حل شود.
  • روی یخ قدم‌های کوتاه‌تر برداشتن و خم کردن زانوها برای پایین آوردن مرکز ثقل، ایمن‌تر است.

ما در حال بحث درباره روانشناسی هستیم، نه فیزیک، بنابراین توضیحات علمی این مثال‌ها از «فیزیک عامیانه» را در پیوست آورده‌ام. دو سوال مرتبط‌تر به روانشناسی این‌ها هستند:

۱) این دانش فیزیک کاربردی را از کجا کسب کردید؟

۲) چرا یادگیری آن را به خاطر نمی‌آورید؟

شما از کجا چیزی را یاد گرفتید که نمی‌دانستید یاد گرفته‌اید؟

من دقیقاً به خاطر نمی‌آورم که خواندن یا ریاضیات را به من یاد دادند، اما می‌دانم که این چیزها را در مدرسه در طول زمان یاد گرفتم. خاطرات مبهمی از معلمانی دارم که روی تخته سیاه می‌نوشتند، و بالای آن حروف الفبا و اعداد قرار داشتند. یادم می‌آید که در آزمون‌های جمع، تفریق، ضرب، تقسیم، جبر و غیره شرکت کردم، هرچند که کجا یا چه زمانی این آزمون‌ها را دادم به یاد ندارم. اما حداقل به طور کلی می‌دانم که این دانش از کجا آمده است.

اما در مورد فیزیک عامیانه اینطور نیست. این دانش کاربردی به نظر می‌رسد همیشه با من بوده است، هرچند که اینطور نبوده. من آن را از طریق تجربه مستقیم یا از طریق یادگیری تقلیدی، بدون اینکه متوجه شوم در حال یادگیری هستم، در فرآیندی به نام “حافظه ناخودآگاه” کسب کرده‌ام.

برخلاف باور عمومی، معلوم می‌شود که برای یادگیری نیازی نیست توجه کنیم. اگرچه توجه متمرکز به طور قابل توجهی نرخ یادگیری ما را افزایش می‌دهد، مثال‌های فیزیک عامیانه ثابت می‌کنند که این توجه کاملاً ضروری نیست.

کودکان نوپا کاوشگران و آزمایش‌کنندگان شناخته شده‌ای هستند که به طور غریزی زیاد لمس می‌کنند، زیاد حرکت می‌کنند و چیزهای زیادی را در دهان خود می‌گذارند. بنابراین، بسیاری از خاطرات ناخودآگاه قبل از اینکه مغز به طور کامل سیم‌کشی خود را به پایان برساند (حدود ۲۵ سالگی) شکل می‌گیرند.

جالب اینجاست که ساختارهای مغزی ابتدایی‌تر مانند مخچه و عقده‌های قاعده‌ای که در اوایل نوزادی رشد می‌کنند، نقش مهمی در شکل‌گیری خاطرات ناخودآگاه ایفا می‌کنند، برخلاف هیپوکامپ و قشر مغز که برای شکل‌گیری خاطرات آگاهانه (آشکار) کلیدی هستند.

این توضیح می‌دهد که چرا شما کسب دانش ناخودآگاه را به خاطر نمی‌آورید: عقده‌های قاعده‌ای و مخچه به صورت ناخودآگاه و سریع عمل می‌کنند.

اگه میخوای بیشتر در مورد ناخودآگاهت بدونی میتونی با روانشناس های متخصص کلینیک آغاز مشورت کنی

نیاز به سرعت

برخی از متخصصان علوم اعصاب معتقدند که یکی از دلایلی که خاطرات ناخودآگاه به شدت مراکز حرکتی ابتدایی مانند مخچه و عقده‌های قاعده‌ای را درگیر می‌کنند، این است که دانش ناخودآگاه – برخلاف دانش آشکار – اغلب نیاز به اقدام سریع دارد و مراکز حرکتی درگیر در حافظه ناخودآگاه می‌توانند اقدامات سریع و بدون فکر را تحریک کنند.

خط کلیشه‌ای فیلم‌های جنگلی را در نظر بگیرید: “اینجا آرام است. بیش از حد آرام.” این جمله نشان می‌دهد که عدم وجود صدا به معنای نزدیک بودن خطر است. و خطر نیاز به اقدام سریع دارد.

درست است، تعداد کمی از شما به جنگل‌های خطرناک قدم می‌گذارید، اما اکثر شما به سرعت برمی‌گردید تا سکوت ناگهانی پشت سر خود را بررسی کنید، زیرا یاد گرفته‌اید که وقتی کسی از پشت سر به شما نزدیک می‌شود، سایه صوتی ایجاد می‌کند که صدای خیابان، مکالمه و سایر صداهای محیطی را مسدود می‌کند. شما می‌توانید از طریق حافظه ناخودآگاه حس کنید که چه زمانی توسط سایه‌های صوتی دنبال می‌شوید که یا با شما می‌مانند یا بزرگ‌تر می‌شوند (صدا را مؤثرتر خفه می‌کنند). و کسی که با عجله از پشت سر می‌آید قطعاً شایسته یک واکنش سریع است.

و آیا خوب نیست که مجبور نباشید قبل از تمیز کردن پیشخوان آشپزخانه، خوردن سوپ یا راه رفتن روی یخ، وقت بگذارید و فکر کنید؟

ذخیره خاطرات در بدن

تحقیقات جدید نشان می‌دهد که مراکز حرکتی، مانند عقده‌های قاعده‌ای و مخچه، تنها مکان‌هایی نیستند که خاطرات ناخودآگاه تأثیرگذار بر اقدامات سریع را در خود جای داده‌اند.

سیستم عصبی روده‌ای (روده) و شبکه عصبی قلب ما تغییراتی را در فعالیت خود نشان می‌دهند که توسط تجربه تعدیل شده‌اند و شبیه به یادگیری هستند. و از طریق مسیرهای حسی درون‌گرایی (آگاهی بدنی) از روده و قلب، که از طریق عصب واگ و سایر مسیرها منتقل می‌شوند، به تصمیم‌گیری ناخودآگاه کمک می‌کنند. نورون‌های نخاع و سیستم عصبی محیطی (PNS) خارج از روده و قلب نیز انعطاف‌پذیری شبیه به یادگیری را نشان می‌دهند که بر رفتارهای ناخودآگاه تأثیر می‌گذارد.

سیستم ایمنی بدن ما نیز از قرار گرفتن در معرض پاتوژن‌ها یاد می‌گیرد: شواهد فزاینده‌ای نشان می‌دهد که از طریق درون‌گرایی و ارتباط مستقیم بین سیستم ایمنی و سیستم عصبی از طریق سیتوکین‌ها و انتقال‌دهنده‌های عصبی، ما به طور ناخودآگاه از فعالیت ایمنی آگاه هستیم.

در نهایت، شواهدی وجود دارد که ما به طور ناخودآگاه از انعطاف‌پذیری در میکروبیوم روده خود آگاه هستیم (تغییرات در ترکیب و فعالیت میکروارگانیسم‌های روده‌ای)، هم از طریق درون‌گرایی و هم از طریق ارتباط واسطه‌گری شده توسط انتقال‌دهنده‌های عصبی از ارگانیسم‌های روده به مغز.

با توجه به تمام شواهد فوق، به شدت می‌توان نتیجه گرفت که تنها بخشی از آنچه ما آن را “شهود” می‌نامیم، در مغز ما زندگی می‌کند و بخش‌های قابل توجهی از آن – به معنای واقعی کلمه قابل توجه – در بدن ما ساکن هستند.

اما لازم نیست حرف من را باور کنید: درست مانند برداشتن یک خرده نان با نوک انگشتان، شما همه این‌ها را به طور شهودی در قلب خود می‌دانید

منبع: Why Your Body Is Smarter Than Your Brain | Psychology Today

فهرست مطالب
مطالب بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *